, °

شهید ابراهیم غفاری

شهید ابراهیم غفاری یازدهم اردیبهشت سال 1362 در منطقه عملیاتی خیبر به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید که در منطقه عملیاتی مفقود شده بود پس از 13 سال گمنامی ، به زادگاه خود بازگشت. نوید شاهد شما را به مشاهده زندگینامه این شهید والامقام دعوت می کند.

بنیاد شهدای رجائی » شهدای رجایی » شهید ابراهیم غفاری
شهید ابراهیم غفاری

شهید ابراهیم غفاری یازدهم اردیبهشت سال 1362 در منطقه عملیاتی خیبر به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید که در منطقه عملیاتی مفقود شده بود پس از 13 سال گمنامی ، به زادگاه خود بازگشت. نوید شاهد شما را به مشاهده زندگینامه این شهید والامقام دعوت می کند.

 شهید ابراهیم غفاری بیست و نهم مرداد 1343 در روستای انجدان از توابع شهرستان اراک از خانواده‌ای متدین و مذهبی و علاقه‌مند به اسلام و قرآن، متولد شد.

دوران کودکی را در آغوش پدری خوب و مادر مهربان و روحانی‌زاده سپری نمود. تحصیلات خود را تا دیپلم با جدیت و تلاش در اراک به پایان رساند. وی به قرآن، نهج‌البلاغه و کتب مذهبی و احکام دینی علاقه‌مند بود. همچنین در کلاس‌های مختلف مذهبی شرکت می‌نمود. او جوانی متین و با وقار، مومن و متواضع، با تقوا و خوش‌ برخورد بود.

در پیروزی انقلاب تلاش چشمگیری داشت و پس از پیروزی انقلاب در سال 1361 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید و لباس مقدس سپاه را بر تن نمود و به آن افتخار می‌نمود.

ایمان و اعتقادی راسخ به حضرت امام(ره) و ولایت‌فقیه و روحانیت متعهد داشت. در مراسم دعای کمیل، توسل، نماز جماعت، نماز جمعه و بزرگداشت شهدا شرکت می‌نمود. وی با عزمی راسخ در مقابل تفکر غیر صحیح ایستادگی و مقاومت داشت و با جریان‌های انحرافی و استکباری مبارزه می‌نمود.

در سال‌های جنگ تحمیلی با فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر این که جوانان بایستی جبهه‌ها را پر کنند، عازم مناطق جنگی شد و پس از رشادت و فداکاری‌های بسیار در عملیاتی خیبر هنگامی که به عنوان فرمانده دسته در گردان علی بن ابی‌طالب(ع) از لشکر 17 علی بن ابی‌طالب(ع) خدمت می‌کرد در یازدهم اردیبهشت سال 1362 به آرزوی خود که ملاقات پروردگار بود، رسید و به فیض عظمای شهادت نائل گردید.

پیکر مطهر شهید که در منطقه عملیاتی مفقود شده بود، پس از تفحص در سال 1375 در گلزار شهدای اراک در مجاورت برادرش غلامرضا که در عملیات کربلای 5 به شهادت رسیده بود، به خاک سپرده شد.

 

فرازی از وصیت‌نامه:

خدایا من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پر کاهی در مقابل طوفان‌ها هستم.

خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکش‌های پوچ محو نشوم.

خدایا دردمندم! از درد و داغ می‌سوزم، قلبم می‌خروشد و احساسم شعله می‌کشد.

خدایا بندبند وجودم، تار و پودم صیحه می‌زند و تو را می‌طلبد ... .

1399-02-18
نوشته شده توسط عباس رجائی