, °

نگاهی به انیمیشن "پا کوچولوها"|خطرات برخورد تمدن‌ها چه عوارضی در پی خواهد داشت؟

این اثر را باید کودکان و نوجوانان ایرانی تماشا کنند و قطعاً این انیمیشن خاص در تربیت سیاسی آینده آنان تأثیر خواهد داشت، منتها بدون پایانی که هیولاها و انسان‌ها دچار یک هم‌آمیختگی لیبرال می‌شوند.

بنیاد شهدای رجائی » معرفی و نقد فیلم » نگاهی به انیمیشن "پا کوچولوها"|خطرات برخورد تمدن‌ها چه عوارضی در پی خواهد داشت؟
نگاهی به انیمیشن "پا کوچولوها"|خطرات برخورد تمدن‌ها چه عوارضی در پی خواهد داشت؟

این اثر را باید کودکان و نوجوانان ایرانی تماشا کنند و قطعاً این انیمیشن خاص در تربیت سیاسی آینده آنان تأثیر خواهد داشت، منتها بدون پایانی که هیولاها و انسان‌ها دچار یک هم‌آمیختگی لیبرال می‌شوند.

 

نام فیلم: پاکوچولو (Smallfoot)

کارگردان: Karey Kirkpatrick

موضوع اصلی: سانسور رسانه

زیر موضوع:  اعتقادات

سال انتشار: ۲۰۱۸

کشور: آمریکا

افسانه یتی‌ها، موجودات غول آسایی که در «کارخانه هیولاها»  برای نخستین بار رونمایی شد، در انیمیشن «پاکوچولو» (Smallfoot) بار دیگر مورد استفاده قرار گرفته است و ما شاهد تمدن بزرگی و اصیلی از این موجودات هستیم.

اگر از حیث جایگاه زیستی سولیوان پاگنده فیلم کارخانه‌ هیولاها در جهان موازی پنهانی زندگی می‌کرد که جغرافیای مشخصی نداشت، میگو قهرمان این انیمیشن و همشهریانش در بالای یکی از بلندترین رشته هیمالیا (Himalayas) زندگی می‌کنند.

این موقعیت جغرافیایی ساختار فیلم را دچار خدشه می‌کند، چون این رشته کوه جدا کننده شبه قاره هند از فلات تبت است و انسان‌هایی که در پای این رشته‌ کوه‌ها زندگی می‌کنند، آسیایی نیستند و هیمالیا طوری طراحی شده که در کوهپایه‌های آن غیر آسیایی‌هایی زندگی می‌کنند که به زبان انگلیسی سخن می‌گویند.

«یتی‌ها» صاحب تمدن خاص و مستقلی هستند و در ادامه روایت با شخصیت نیمه دست و پا چلفتی  به نام میگو آشنا می‌شویم. جامعه‌ای مستقل از یتی‌ها (yeti) پنهان در هیمالیا هستند و یک گونه نایاب  کریپتوزوئولوژیک محسوب می‌شوند.

قوانین حک شده‌ روی الواح گوناگون در این شهر، قاعده مشخص سبک زندگی ساکنان این شهر را تعیین می‌کند. یکی از این قوانین مهم به تعبیر فیلم، نفی وجود پاکوچولوها (انسان‌ها) است و روایت فیلم از جایی آغاز می‌شود که میگو (Migo) با یک انسان مواجه می‌شود.

هواپیمایی در منطقه زندگی یتی‌های سقوط می‌کند و خلبانش با میگو برخورد می‌کند. آنان چند لحظه با یکدیگر برخورد می‌کنند و باد مهاجم موجب می‌شود خلبان همراه با چتر به پایین محل زندگی آنان هدایت شود.

میگو در شهر اعلام می‌کند که با یکی از پاکوچولو ملاقات کرده است، اما نگهبان سنگ (Stonekeeper)، سردسته تمدن یتی‌ها که شمایلی مقتداگونه دارد، وجود هر پاکوچولویی را نفی می‌کند.

مثل اغلب انیمیشن‌های هالیوودی که قهرمان دست به جستجوگری برای یافتن حقیقت می‌زند، گروهی از یتی‌ها با هدایت مخفی میچی، دختر نگهبان سنگ، میگو را به کوهپایه‌ها، منطقه ممنوعه، برای کشف حقیقت می‌‎فرستند و او یک برنامه‌ساز تلویزیونی که در جستجوی پاگنده‌هاست را می‌دزد و به بالای قله می‌برد تا وجود پاکوچولو را برای تمدن یتی‌ها اثبات کند.

تمدن یتی‌ها وقتی پاکوچولو را در میان خودشان می‌بیند به حقیقت سنگ‌نوشته‌ها‌ که بر مبنای آن، تمدنشان اداره می‌شود شک می‌کنند. در این سنگ نوشته‌ها وجود «پاکوچولوها» به کلی انکار شده است. در این  شرایط یتی‌ها حتی به نگهبان سنگ، شک می‌کنند و قدرت و جایگاه نگهبان سنگ به خطر می‌افتد.

کار به جایی می‌رسد که میچی نسبت به آرا و عقاید پدر و مهتر قبیله‌اش شورش می‌کند. اما نگهبان سنگ، میگو را به غار مخفی پاگنده‌ها می‌برد و نشان می‌دهد، اگر انسان‌ها پی به وجود چنین تمدنی ببرند همه یتی‌ها را شکار خواهند کرد و منابع آنان را به یغما خواهند برد.

میگو چون تمدنی که در آن زندگی می‌کند را در خطر می‌بیند وجود پاکوچولوها را انکار می‌کند و با پرسش‌هایی از سوی قبیله‌اش مواجه می‌شود.در واقع نگهبان سنگ، راهنمای یتی‌ها، با خطراتی که از سوی «پاکوچولو‌ها» تهدیدشان می‌کند، آشناست و یتی‌ها را از هر گونه رابطه و معاشرت با تمدن‌های انسانی‌ منع می‌کند.

انسانی که توسط میگو به بالای کوه برده شده «پرسی پترسون» برنامه ساز ناموفق تلویزیونی است. پرسی خلبانی که با میگو مواجه داشته را پیدا کرده و می‌خواهد با او مصاحبه کند و با تقلب خودش لباس یک هیولا را بپوشد و یک برنامه تبلیغاتی از وجود هیولا و شایعه حضور آنان در پای کوه هیمالیا بسازد.

نامزدش برندا او را از این کار برحذر می‌دارد و در کشاکش چالش میان این دو نفر، توسط میگو ربوده و به بالای کوه برده می ‌شود. او فیلم‌های متعددی از حضورش در میان هیولاها را در فضای مجازی آپلود می‌کند و در نهایت در جدال میان پاکوچولوباوران و پاکوچولوناباوران در تمدن یتی‌ها، انکار و عدم انکار وجود «پاکوچولوها» میچی، «پرسی پترسون» را می‌رباید، به میان انسان‌ها می‌برد و ناگهان با هجوم نیروهای نظامی و امنیتی مواجه می‌شوند.انسان‌ها قصد دستگیری و قتل میچی را دارند تا اینکه سایر یتی‌ها که برای نجاتش می‌آیند و با قدرت خاص «نگهبان سنگ» از دست انسان‌های مهاجم نجات پیدا می‌کنند.

فیلم با یک پایان نامتجانس به پایان می‌رسد و تمدن یتی‌ها از کوه پایین می‌آیند و با انسان‌ها عکس یادگاری می‌گیرد که همین پایان مماشات‌گرایانه  پر تناقض، حکمت‌ مبنایی فیلم، مبتنی بر عمل به توصیه‌های سردسته جامعه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

اما اگر پایان‌بندی لیبرال موصوف را از فیلم حذف کنیم، انیمیشن پاکوچولوها، اثری بینش‌افزا، برای توسعه شعار پیروی از حکمت کسی است که هدایت  جامعه را بر عهده دارد و بر اساس تجربه تاریخی، افق‌هایی را می‌بیند که دیگران دریافتی از آن ندارد.  آنچه که در «پاکوچولو‌ها» به صورت ساده، عمیق اما استراتژیک می‌بینیم، آگاهی نگهبان سنگ، به عاقبت تصمیم‌ها برای مماشات و معاشرت با تمدنی است که با استفاده از قدرت‌های انتظامی و امنیتی‌ تهدیدکننده‌، نسل یتی‌ها را در معرض نابودی قرار خواهند داد.

اما در مورد برخی نشانه‌ها در این انیمیشن چند نکته را باید ذکر کرد. قدرت جامعه سیاسی ایدئولوژیک از منظر برخی کاراکترها مورد انتقاد می‌گیرد. به عبارت دیگر، گروه معترضی که  توسط میچی اداره می‌شود، می‌گویند که باید انسان‌ها را پیدا کرد و با آنها تعامل کرد. این گروه به دنبال اصلاح ساختاری در جامعه یتی‌ها هستند و وقتی طرفدار گفتمان تعامل و مماشت، یعنی میچی وارد جامعه انسانی می‌شود با قدرت نظامی و انتظامی هر چه بیشتری با او برخورد می‌شود.

نگهبان سنگ، معتقد است اگر تمدن آن‌ها با انسان‌ها تعامل و معاشرت کنند در نهایت توسط آنان شکار خواهند شد. در روایت فانتزی انیمیشن «پاکوچولوها» نگبهان سنگ، دارای قدرت  آینده‌نگری عمیقی است و از واکنش تمدن مقابل نسبت به تمدن یتی‌هاست، مطمئن است. اما میچی و گروهش اعتنایی به آینده‌نگری و پیش‌بینی نگهبان سنگ، نمی‌کنند. زمانی هم که بر خلاف نظر سردسته برای تعامل با جامعه کوهپایه‌نشین وارد تعامل می‌شوند، پاسخ آنان برخورد سخت است و در نهایت نگهبان سنگ است که افراد قبیله‌اش را با اعمال قدرت مستقیم نجات می‌دهد.

در پایان فیلم، حکمت نسل جدید برای تعامل و مماشات با تمدن مقابل به بن‌بست می‌خورد و نیروی خاص نگهبان سنگ است که یتی‌ها را از شکار شدن توسط انسان‌ها نجات می‌دهد. طبیعی است که این مسئله بنای اصلی فیلم را در برمی‌گیرد و توصیه اساسی فیلم (منهای صحنه پایانی) این است که فاصله هر دو تمدن باید حفظ شود، و گرنه تمدن کلاسیک یتی‌ها نابود خواهد شد.

اما فیلم یک پایان  تحمیلی، استودیی و لیبرال دارد که صرفا یک عکس حقوق بشری، برای پیوند دو تمدن است و اقتضائات و معادلات دراماتیک فیلم را برهم می‌ریزد و پایان فیلم عاقبت زیبایی برای این انیمیشن خاص داشتنی نیست. محافظ سنگ چگونه در یک چرخش ناگهانی حاضر به صلح با انسان‌های کوهپایه نشین می‌شود؟ شخصیت میگو و سیر دراماتیک او به مخاطبان آموزش می‌دهد، آمیختگی و همنوایی با قدرت اصلی، منجر به نابودی تمدن هم نوعانش خواهدشد.

این انیشمین بشدت خاص ویژگی‌های تربیتی خاص دارد و رسانه‌های رسمی باید در ترویج و نمایش آن بکوشند. چون منابع قدرت و ثروت در حوزه فرهنگ، با وجود بریز و بپاش‌های فراوان هنوز نتوانسته‌اند، اثری را برای سنین پایین‌تر تولید کنند که مبنایش اهمیت و عمل به رهنمودهای استراتژیک هدایت‌گر جامعه باشد. اینجا سئوال بسیار بزرگی پیش می‌آید که چرا انیمیشن‌های آمریکایی با تاکید بر چنین گزاره استراتژیکی ساخته می‌شوند اما دستگاه‌های فرهنگی پر قدرت داخلی، همچنان مدار ارزش‌هایشان به سویه ساخت آثار نمایشی کم اهمیت ، مبتنی بر مفهوم هدایتگری در جامعه سوق پیدا نکرده است.

پایان این اثر بشدت مصنوعی است و با اصول دراماتیک خود فیلم در تعارض است و یک سئوال پیش می‌آورد که جامعه یتی‌ها پس از کشف تمدن انسانی‌، نگهبان سنگ که مخالف روابط با کوهپایه نشینان بوده را راضی کرده‌اند که همراه آنان از محل زندگی‌اشان پایین بیایند و با تمدن کوهپایه نشین تعامل کنند. 

 سردسته تمدن بزرگ «یتی‌ها» یعنی نگهبان سنگ، افراد جامعه‌اش را از برخورد با تمدن انسانی که در کوهپایه حضور دارند، برحذر می‌دارد. در صحنه‌ای که اسرار غار را کشف می‌کند رو به میگو می‌گوید که انسان‌ها مترصد شکار جامعه یتی‌ها هستند، کما اینکه چندین قرن پیش دست به اقدامی مشابه زده‌اند و تعداد زیادی از یتی‌ها را سلاخی کرده‌اند.

یتی‌ها هم در جامعه خودشان با فرهنگی که خودشان بنا کرده‌اند زندگی می‌کنند. نگهبان سنگ سعی می‌کند که تمدن یتی‌ها بدست انسان‌ها نیفتد و حتی آداپته نشود.نگهبان سنگ ، در جامعه‌ یتی‌ها به آنان دروغ نمی‌گوید اما میگو و میچی به دلیل کنجکاوی‌هایشان وارد تمدن انسان‌ها می‌شوند و خطرات برخورد با تمدن مقابل در کوهپایه‌ها را متوجه می‌شوند.

تمدن مدرن مقابل ساکن در کوهپایه‌، هیچ تمدن موازی دیگری را به رسمیت نمی‌شناسند. این جنبه از برحذر داشتن برخورد با تمدن انسانی یک تفسیر دیگر هم می‌تواند داشته باشد که  قدرت هایی در جامعه یتی، دروغ‌هایی را مطرح می‌کنند تا  شهروندان خود را کنترل کند. اما همین اعمال قدرت در جامعه یتی‌ها، نظمی مستمر را پدیده آورده و به بقا توام با آرامش و راحتی آنان منجر شده است.

1399-04-05
نوشته شده توسط مهدی برزگری ساکی