, °

زندگی‌نامه‌ شهید والا مقام پاسدار شهید اصغر رجائی‌

اول‌ مرداد سال‌ ۱۳۴۵، خاطره‌ تولد کودکی‌ از تبار هابیلیان‌ را در خود نهفته‌ دارد که‌ او را به‌ یاد علی‌اصغر بزرگ‌ پرچمدار قافله‌ شهادت‌، امام‌ حسین‌(ع‌)، علی‌اصغر نام‌ نهادند. هیچکس‌ نمی‌دانست‌ که‌ این‌ نام‌ بعدها بسیار با مسمّی‌ خواهد بود و این‌ کودک‌ عزیز، جوانی‌ برومند خواهد شد و در ادامه‌ خط‌ خونین‌ کربلا، در راه‌ کربلا شربت‌ شهادت‌ خواهد نوشید.

بنیاد شهدای رجائی » شهدای رجایی » زندگی‌نامه‌ شهید والا مقام پاسدار شهید اصغر رجائی‌
زندگی‌نامه‌ شهید والا مقام پاسدار شهید اصغر رجائی‌

اول‌ مرداد سال‌ ۱۳۴۵، خاطره‌ تولد کودکی‌ از تبار هابیلیان‌ را در خود نهفته‌ دارد که‌ او را به‌ یاد علی‌اصغر بزرگ‌ پرچمدار قافله‌ شهادت‌، امام‌ حسین‌(ع‌)، علی‌اصغر نام‌ نهادند. هیچکس‌ نمی‌دانست‌ که‌ این‌ نام‌ بعدها بسیار با مسمّی‌ خواهد بود و این‌ کودک‌ عزیز، جوانی‌ برومند خواهد شد و در ادامه‌ خط‌ خونین‌ کربلا، در راه‌ کربلا شربت‌ شهادت‌ خواهد نوشید.

زندگی‌نامه‌ شهید ‌اصغر رجائی‌

آنروز که‌ پیمانه‌ دل‌ غرق‌ بخون‌ بود

در وادی‌ ما قامت‌ صد لاله‌ نگون‌ بود

آنروز که‌ نهر خون‌ روان‌ روی‌ زمین‌ بود

تصویر هزار لاله‌ در واژه‌ خون‌ بود

روز اول‌ مرداد سال‌ ۱۳۴۵، خاطره‌ تولد کودکی‌ از تبار هابیلیان‌ را در خود نهفته‌ دارد که‌ او را به‌ یاد علی‌اصغر بزرگ‌ پرچمدار قافله‌ شهادت‌، امام‌ حسین‌(ع‌)، علی‌اصغر نام‌ نهادند. هیچکس‌ نمی‌دانست‌ که‌ این‌ نام‌ بعدها بسیار با مسمّی‌ خواهد بود و این‌ کودک‌ عزیز، جوانی‌ برومند خواهد شد و در ادامه‌ خط‌ خونین‌ کربلا، در راه‌ کربلا شربت‌ شهادت‌ خواهد نوشید. شهید ‌اصغر رجائی‌ دوران‌ کودکی‌ خود را در شهرستان‌ شاهرود گذراند و پس‌ از سپری‌ کردن‌ دوران‌ دبستان‌ خود در مدرسه‌ ابتدائی‌ شقاقی‌ شاهرود، وارد مدرسه‌ راهنمائی‌ سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ شاهرود شد و این‌ دوران‌ مصادف‌ با شروع‌ انقلاب‌ شکوهمند اسلامی‌ بود. وی‌ نیز به‌ همراه‌ بسیاری‌ از همکلاسیهایش‌ و برخی‌ از معلمین‌ خود در راهپیمائیها و تظاهرات‌ بر ضد رژیم‌ ستمشاهی‌ شرکت‌ می‌جست‌ و با انتشار گاهنامه‌ « فلق‌ » در سطح‌ مدرسه‌ با کمک‌ و همراهی‌ یکی‌ از معلمین‌ و دوستان‌ خود، در آگاهی‌ بخشیدن‌ به‌ نوجوانان‌ منطقه‌ خود نقش‌ فعالی‌ داشت‌. همچنین‌ شرکت‌ او در جلسات‌ بحث‌ و گفتگو و کتابخوانی‌ در کتابخانه‌ فجر مسجد ثامن‌الائمه‌ شاهرود و ایفای‌ نقش‌ در تعدادی‌ تئاتر انقلابی‌ در همین‌ مسجد، از جمله‌ فعالیتهای‌ او در دوران‌ نوجوانی‌ می‌باشد… این‌ شهید عزیز از دانش‌ آموزان‌ ممتاز، معتقد، ملتزم‌ به‌ انجام‌ فرائض‌ دینی‌ و انقلابی‌ بود و پس‌ از دریافت‌ اولین‌ درآمد شخصی‌، اقدام‌ به‌ پرداخت‌ خُمس‌ نمود و برای‌ اجرای‌ این‌ واجب‌ الهی‌، برای‌ خود سال‌ تعیین‌ کرد. او هیچگاه‌ به‌ ظواهر دنیا و مال‌ آن‌ دل‌ نبست‌ و اگر درآمدی‌ داشت‌ و یا امکاناتی‌ بدست‌ می‌آورد، به‌ نیازمندان‌ کمک‌ می‌کرد. پس‌ از عزیمت‌ به‌ اراک‌ به‌ همراه‌ خانواده‌ خود، وارد دبیرستان‌ امام‌ محمد باقر(ع‌) اراک‌ شد و در رشته‌ علوم‌ تجربی‌ به‌ تحصیل‌ ادامه‌ داد. در طی‌ این‌ مدت‌، علاوه‌ بر فراگیری‌ فنون‌ نظامی‌ در واحد بسیج‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ اراک‌، به‌ عضویت‌ انجمن‌ اسلامی‌ دانش‌آموزان‌ دبیرستان‌ درآمد و با اقدامات‌ بسیار وسیع‌ در رشد و اعتلای‌ فرهنگ‌ و معارف‌ اسلام‌ و انقلاب‌ در سطح‌ دبیرستان‌ تلاش‌ نمود. شهید ‌اصغر رجائی‌ در جهت‌ دفاع‌ از کیان‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و با شرکت‌ در دفاع‌ مقدس‌ ملت‌ بزرگ‌ ایران‌ نقشهای‌ حساس‌ و کلیدی‌ را با جان‌ و دل‌ پذیرفت‌. وی‌ پس‌ از بازدید از جبهه‌های‌ نبرد در عملیات‌ فتح‌المبین‌، بصورت‌ رسمی‌ و بعنوان‌ بسیجی‌ با گردان‌ علی‌ابن‌ ابیطالب‌(ع‌)، همراه‌ با سایر برادران‌ خود در عملیات‌ رمضان‌ شرکت‌ جست‌ و پس‌ از آن‌ جبهه‌های‌ عملیات‌ والفجر مقدماتی‌ خاطره‌ رشادتها و جانبازیهای‌ او را به‌ یاد دارد. این‌ شهید عزیز پس‌ از بازگشت‌ از عملیات‌ والفجر مقدماتی‌، به‌ عضویت‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ درآمد و بعنوان‌ کادر رسمی‌ گردان‌ علی‌ابن‌ ابیطالب‌(ع‌) و در رده‌های‌ مختلف‌ از جمله‌ اطلاعات‌ و عملیات‌ به‌ فعالیت‌ مشغول‌ شد و تقریبا” از سال‌ ۱۳۶۲ تا زمان‌ شهادت‌ همواره‌ در جبهه‌ها حضور داشت‌ و تمامی‌ عملیاتهای‌ سپاه‌ اسلام‌ که‌ گردان‌ علی‌ابن‌ ابیطالب‌(ع‌) در آن‌ نقش‌ ایفاء می‌کرد، از جمله‌ رمضان‌، والفجر مقدماتی‌، والفجر۴، کوخان‌ کردستان‌، خیبر و بدر، حضور پرشور او را لمس‌ نموده‌ است‌. شهید علی‌اصغر در طی‌ عملیات‌ خیبر از ناحیه‌ دست‌ و سر مجروح‌ شد ولی‌ هیچگاه‌ به‌ پشت‌ جبهه‌ برنگشت‌. وی‌ پس‌ از شرکت‌ در عملیات‌ بدر و در اولین‌ ساعات‌ این‌ عملیات‌ ظفرمند، در بامداد ۲۱/۱۲/۱۳۶۳ به‌ درجه‌ رفیع‌ شهادت‌ نائل‌ گردید. وصیت‌ نامه‌ شهید ‌اصغر رجائی‌ بِسْمِ الهی‌ الرَّحْمنِ الرَّحیم‌ « فَوقَ کُلِّ ذی‌ بِرٍ بِرٌ، حَتّی‌ قُتِلَ فی‌ سَبیلِ الهی‌، وَ اِذ’ا قُتِلَ فی‌ سَبیلِ الله‌، فَلَیْسَ فَوْقِهِ بِرٌّ » «بالای‌ دست‌ هر نیکوکاری‌، نیکوکاری‌ دیگری‌ است‌ تا آنگاه‌ که‌ در راه‌ خدا شهید شود. همینکه‌ در راه‌ خدا شهید شد، دیگر بالادست‌ ندارد.» رسول‌ اکرم‌ (ص‌) بنام‌ الله‌ پاسدار حرمت‌ خون‌ شهیدان‌ و با یاد تمامی‌ شهیدان‌ گلگون‌ کفن‌ اسلام‌، بالاخص‌ شهدای‌ عملیات‌ خیبر چند جمله‌ای‌ را بعنوان‌ وصیت‌ عرض‌ می‌کنم‌ تا انشاءالله‌ بتوانیم‌ دنباله‌روی‌ شهدای‌ خود باشیم‌: ۱٫ به‌ شما عرض‌ می‌کنم‌ که‌ از دعا به‌ جان‌ امام‌ امت‌ و رزمندگان‌ اسلام‌ کوتاهی‌ نکنید و قدر این‌ امام‌ امت‌ را بدانیم‌. ۲٫ باید این‌ را بدانید که‌ شکر نعمت‌، نعمت‌ را افزون‌ می‌کند. پس‌ قدر این‌ امام‌ و این‌ نعمتهای‌ فراوانی‌ را که‌ خدا به‌ ما داده‌ است‌ را بدانیم‌. ۳٫ به‌ شما امت‌ حزب‌ الله‌ می‌گویم‌ که‌ همیشه‌ و در همه‌ حال‌ متحد و یکپارچه‌ به‌ ریسمان‌ الهی‌ چنگ‌ زنید و متفرق‌ نشوید و جبهه‌ها را گرم‌ نگهدارید. ۴٫ به‌ شما امت‌ حزب‌ الله‌ می‌گویم‌ که‌ مبادا پشت‌ این‌ امام‌ امت‌ و انقلاب‌ را خالی‌ کنید که‌ خداوند عذاب‌ دردناک‌ و سختی‌ را نصیبتان‌ می‌کند. ۵٫ به‌ شما ای‌ محصلین‌ و … می‌گویم‌ که‌ درس‌ بخوانید و ادامه‌ تحصیل‌ داده‌ چون‌ فردای‌ این‌ مملکت‌ احتیاج‌ به‌ نیروی‌ متخصص‌ و متعهد دارد. ۶٫ به‌ شما دوستانم‌ عرض‌ می‌کنم‌ که‌ شما هستید که‌ جبهه‌ها را گرم‌ نگه‌ می‌دارید. نکند خدای‌ ناکرده‌ جبهه‌ و جنگ‌ را فراموش‌ کنید و با آنهائی‌ که‌ گروهبازی‌ می‌کنند می‌گویم‌ که‌ با گروهکهای‌ انحرافی‌، سخت‌ مبارزه‌ کنید. آری‌ گروهکهای‌ نابود شده‌ای‌ همانند مجاهدین‌ انقلاب‌ اسلامی‌، خلق‌، توده‌ای‌، طوفان‌، فدائی‌ اکثریت‌ و اقلیت‌ و صدها گروه‌ دیگر. ۷٫ و اما شما برادران‌ پاسدار: به‌ شما می‌ گویم‌ که‌ من‌ قدر و لیاقت‌ اینرا نداشتم‌ که‌ در میان‌ شما باشم‌ و اینکه‌ مدتی‌ در بین‌ شما بودم‌، سعادتی‌ بود که‌ نصیب‌ من‌ شد و به‌ شما توصیه‌ می‌کنم‌ که‌ جنگ‌ را فراموش‌ نکنید و بی‌ادعا و خالص‌ برای‌ رضای‌ خدا بجنگید و امام‌ و دیگران‌ را تنها نگذارید چون‌ شما سبزپوشان‌، سربازان‌ امام‌ زمان‌ هستید. ۸٫ و اما شما ای‌ پدر و مادرم‌: پدرم‌: می‌دانم‌ که‌ من‌ قدر زحمات‌ شبانه‌روزی‌ شما را ندانستم‌ و نتوانستم‌ زحمات‌ شما را جبران‌ کنم‌ ولی‌ مرا حلال‌ کنید و به‌ شما عرض‌ می‌کنم‌ که‌ همانطور که‌ به‌ انقلاب‌ خدمت‌ می‌کردید از ابتدا و قبل‌ از انقلاب‌، همینطور بلکه‌ با شدت‌ بیشتر ادامه‌ دهی‌ و هیچوقت‌ احساس‌ نکنی‌ که‌ دین‌ خود را ادا کرده‌ای‌ به‌ انقلاب‌ و اسلام‌ و امام‌. مادرم‌: می‌دانم‌ که‌ برای‌ تو به‌ عنوان‌ سومین‌ داغ‌ درد بزرگی‌ است‌ ولی‌ بدان‌ که‌ زینب‌ در روز عاشورا تمام‌ فامیل‌ خود را از دست‌ داد و با صحبتهای‌ داغ‌ و پرمعنی‌ خود مشت‌ محکمی‌ بر دهان‌ دشمنان‌ اسلام‌ زد. پس‌ زینب‌گونه‌ مقاومت‌ و صبر کن‌. و شما برادران‌ و تمام‌ فامیل‌: باز عرض‌ می‌کنم‌ که‌ دست‌ از این‌ انقلاب‌ و اسلام‌ و امام‌ بر ندارید و جبهه‌ها را فراموش‌ نکنید و مادرم‌ هر وقت‌ که‌ دلت‌ برایم‌ تنگ‌ شد به‌ بهشت‌ زهرا بیا و با من‌ ملاقات‌ کن‌. * از غیبت‌ کردن‌ و تهمت‌ زدن‌ خدداری‌ کنید. نماز را هر چه‌ زودتر اول‌ وقت‌ بپا دارید. مجالس‌ دعا را بپا دارید چون‌ ما هر چه‌ داریم‌ از دعا داریم‌. از دعا کردن‌ به‌ جان‌ امام‌ و رزمندگان‌ خدداری‌ نکنید. دعا برای‌ تعجیل‌ در ظهور آقا امام‌ زمان‌(عج‌) بکنید. دعای‌ فرج‌ یادتان‌ نرود. خدایا، خدایا تا انقلاب‌ مهدی‌ خمینی‌ را نگهدار. رزمندگان‌ اسلام‌ نصرت‌ عطا بفرما . یاران‌ با وفای‌ امام‌ ما نگهدار. صدام‌ و صدامیان‌ نابودشان‌ بگردان‌. به‌ امید فتح‌ کربلای‌ معلای‌ حسینی‌ برخی‌ از دست‌نوشته‌های‌ شهید علی‌اصغر رجائی‌ « شوق‌ پرواز » به‌ نام‌ خدایی‌ که‌ او دارنده‌ همه‌ ماست‌، اوست‌ که‌ یکتا و بی‌ همتاست‌، اوست‌ که‌ هر که‌ را دوست‌ دارد باید او تمام‌ بدبختیها و رنجهای‌ عالم‌ را بکشد، برای‌ اثبات‌ دوستیش‌. آری‌ اوست‌ که‌ همه‌ آنهائی‌ که‌ پرمی‌کشند و می‌روند، هر کس‌ که‌ خُرد شده‌، برای‌ دیدار اوست‌. آری‌ برادر؛ مَثَلِ ما شده‌ مَثَلِ آن‌ کبوتربازی‌ که‌ هیچ‌ چیز از قانون‌ پرواز نمی‌داند نه‌ از مقصد و مفهوم‌ پرواز آن‌ کبوتر می‌داند و نه‌ خود می‌تواند پرواز کند پس‌ ناچار، باید بایستد و تماشا کند و ما هم‌ ایستاده‌ و منتظر، آری‌ ما منتظر و شاهد پرواز برادران‌ و همسنگرانم‌ هستیم‌ که‌ با بالهای‌ بلند خویش‌ با بدنهای‌ نورانی‌ و سفید نگاهی‌ به‌ ما می‌کنند و با بالهای‌ سنگین‌ و بلندشان‌ پر می‌کشند و می‌روند و آری‌ ما می‌مانیم‌ و خودمان‌. آری‌ باز می‌مانیم‌ و دردها، رنجها و بدبختیهایی‌ که‌ باید با آنها دست‌ و پنجه‌ نرم‌ کنیم‌. خدایا ما را اگر تنها دیدی‌؛ و قابلیت‌ پرواز را در ما دیدی‌؛ دو بال‌ سنگین‌ و محکم‌ به‌ ما بده‌ و ما را هم‌ با پروازی‌ خونین‌ به‌ سوی‌ خودت‌ بر؛ که‌ چه‌ زیبا همه‌ پر می‌کشند و می‌روند. خدایا ما را بیش‌ از این‌ شاهد پرواز یارانمان‌ نکن‌.

1398-08-04
نوشته شده توسط عباس رجائی