, °

حجاز قلمرو ظهور اسلام

حجاز قلمرو ظهور اسلام شبه جزیره عربسـتان واقع درجنوب غربی آسـیا شامـل بـادیه شام، سرزمین عراق، سواحل خلیـج فارس، نجـد، یمامه، حجاز و یمن، بزرگترین شـبه جزیره دنیا است.حجاز که قلمرو ظهور پیغمبر خاتم(صـلی الله علیه و آله) و دین مبین اسلام است، در سمت شمال و غرب، صـحراي نجد در شرق، و یمن درجنوب شـبه جزیره عربسـتان قرار دارد. سراسـر مرز غربی حجاز را بحر احمر یا دریاي سرخ احـاطه کرده است.

بنیاد شهدای رجائی » تاریخ اسلام » حجاز قلمرو ظهور اسلام
حجاز قلمرو ظهور اسلام

حجاز قلمرو ظهور اسلام شبه جزیره عربسـتان واقع درجنوب غربی آسـیا شامـل بـادیه شام، سرزمین عراق، سواحل خلیـج فارس، نجـد، یمامه، حجاز و یمن، بزرگترین شـبه جزیره دنیا است.حجاز که قلمرو ظهور پیغمبر خاتم(صـلی الله علیه و آله) و دین مبین اسلام است، در سمت شمال و غرب، صـحراي نجد در شرق، و یمن درجنوب شـبه جزیره عربسـتان قرار دارد. سراسـر مرز غربی حجاز را بحر احمر یا دریاي سرخ احـاطه کرده است.

این برگ از تاریخ اسلام برگرفته از کتاب تاریخ اسلام تالیف آقای علی دوانی است. حجاز قلمرو ظهور اسلام شبه جزیره عربسـتان واقع درجنوب غربی آسـیا شامـل بـادیه شام، سرزمین عراق، سواحل خلیـج فارس، نجـد، یمامه، حجاز و یمن، بزرگترین شـبه جزیره دنیا است.حجاز که قلمرو ظهور پیغمبر خاتم(صـلی الله علیه و آله) و دین مبین اسلام است، در سمت شمال و غرب، صـحراي نجد در شرق، و یمن درجنوب شـبه جزیره عربسـتان قرار دارد. سراسـر مرز غربی حجاز را بحر احمر یا دریاي سرخ احـاطه کرده است. مسـاحت کل شـبه جزیره تقریبا دو برابر مساحت ایران کنونی یعنی بیش از سه میلیون کیلومتر مربع می باشـد. این شبه جزیره از شـمال به فلسـطین و بـادیه شـام (سوریه و اردن فعلی) و درشـرق به عراق (قلمروحیره) وخلیـج فـارس و درجنوب به اقیانوس هند وخلیج عمان محدود است. هنگام ظهور اسـلام، درحجاز و دشـتهاي پهناور و بیابانهاي بیکران و بی آب و علف و لم یزرع آن، تقریبا اثري از تمـدن وجود نـداشت، و درصدها فرسخ آن نشانه اي از حیات دیده نمی شد. قسـمت عمده آنرا دریائی از شنهاي روان و ریگهاي تفتیـده و سوزان تشـکیل می داد. نقاط مسـکونی این اراضـی پهناور بسـیار محـدود بود و از چند شـهر بی اهمیت تجـاوز نمیکرد. بقیه ساکنـان آن صـحراهاي مخوف و دهشت زا، قبایل پراکنـده و چادر نشـینان خانه به دوش بودنـد که در نواحی مختلف صحرا یا در فواصل کوهها به سر می بردند، و پیوسته در راه یافتن آب و گیاه یا براي گریز از جنگ وخونریزیها در حـال نقل و انتقال بودنـد. جنوب شـبه جزیره یعنی یمن داراي آب و هواي مساعـد بود و آثاري از تمـدن داشت که آنهم به وسـیله رومی ها و حبشـی ها و در آخر ایرانیان، آخرین فروغ خود را از دست داده بود. ناحیه شـمالکوشـمال غربی شبه جزیره، یعنی حجاز و نجـد که دین مـبین اسـلام در آن طلوع نمود، چنـان فاقـد اهمیت بود که مورد توجه کشورگشایـان واقع نمی شـد. به طوري که هیچ کشورگشـائی زحمـت لشـکرکشـی بـه آنجـا را بـه خـود نمی داد. زیرا نـه قابـل کشت و زرع و تولیـد بـود، و نه صـنایع و فراورده و محصولات تجـارتی داشت، و نه چنـدان داراي نقـاط مسـکونی وخـوش آب و هـوا بـودکه طمع گردنکشـان وجهـانگشایـان را برانگیزد تا به آنجا لشـکر بکشـند، یا مردمی به این امیـدها به آن نواحی کوچ کننـد، و در آنجا سـکونت ورزنـد. با این وصف ناحیه شمـالغربی شـبه جزیره یعنی«حجـاز» نظر به اینکه مرکزطلوع آفتـاب جهانتـاب اسـلام و محل نزول وحی الهی برحضـرت ختمی مرتبـت محمـدبـن عبـداالله(صـلی الله علیـه و آله) است، براي مسـلمانان از اهمیت و احـترام خاصـی برخـوردار میباشـد. به ایندو بیت شـعر زیبا نگاه کنید: سـفري به کوي جانان ز ره حجاز باشد سفر حقیقت آري ز ره مجاز باشد همه خارهاي صحرا بکشم به دیده چون گل اگر این ره بیابان طرف حجاز باشـد مواردي چند را میتوان در این خصوص یادآور شد که منطقه حجاز توجه اقوام دیگر را به خـودجلب کرده است: نخست هجرت گروهی از یهود میباشـد که درحمله رومیهـا به فلسـطین از تیر رس آنهـا گریختنـد و براي حفـظ جان خود به یمن وسـرزمین یثرب یعنی مـدینه کنونی و خیبر واقع در سـر راه مکه و شام روي آوردنـد که بعـدها به نام یهودان حمیري در یمن، و بنی نضـیر و بنی قینقاع و بنی قریضه و خیبري و غیره در مدینه و نواحی آن معروف گشتند. یهود با اعراب بت پرست آمیزش پیـدا کردنـد، به آنها زن دادنـد و از آنها زن گرفتنـد، وحتی بسـیاري از آنها را به دین خود در آوردند. به همین جهت بیشتر یهودان یمن وحجاز به موازات ظهور اسـلام اصل عربی داشـتندوو به همین علت نیز با وجوديکه یهودي شـده بودنـد، زبـان و خلـق وخوي عربی خود را حفـظ کرده بودنـد. مورد دیگر آمـدن یکی از ملوك یمن به یـثرب است که به نـام «تبع " خوانـده میشود. تبع لقب عـده اي از سـلاطین یمن بود. تبع اول هم عصـر بلقیس ملکه سـبا است. ماجراي آمـدن او به مـدینه هم این بود که عرب «یثرب از ورود قوم یهود به قلمرو خود به تبع شـکایت نمودند. تبع نیز به آنجا لشکر کشید و دست به کشتار زد.سپس یکی از فرزنـدان خود را در آنجا به جاي خویش منصوب داشت و به یمن بازگشت. در غیاب او مردم مدینه پسـرش را غافلگیر نمودند و به قتل رساندنـد. چون این خبر به تبع رسـید بار دیگر به مدینه آمد و با قاتلان فرزند پیکار نمود.در آن میان دو نفر از علماي یهود بنی قریضه تبع را ملاقات کردند و از وي خواسـتند که از ادامه جنگ خودداري کند. وقتی تبع سـبب پرسید، گفتند: پیغمبري از عرب بر انگیخته می شود و به این شـهر می آید و سکونت می ورزد. ما نیز به امید درك محضر او به این شهر مهاجرت کرده ایم. چون تبع این مطلب را شـنید دست از جنـگ کشـید و به یمن بـازگشت.تبـع در سـر راه خود به یمن از مکه گـذشت و به تعمیر خـانه خـدا «کعبه پرداخت. دري برايوخانه خدا (کعبه) قرار داد و کعبه را با پرده اي پوشانید، و به نقلی او نخستین کسی است کهوخانه کعبه را با پرده پوشـش داد.(مروج الذهب مسعودي-جلد2صفحه 76 وکامل ابن اثیر -جلـد1صفحه 244). روایات اسلامی میگوید تبع همان موقع به پیغمبر اسـلام که هنوز متولد نشده بود ایمان آورد.مورد دیگري که میبینیم به حجاز لشکرکشی شده است، ماجراي مشهور قوم فیل و آمدن «ابرهه فرمانده حبشـی قواي اشـغالگر یمن به مکه براي تخریب خانه خداست. داسـتان قوم فیل چنانکه میدانیم در قرآن مجیـد آمـده است و یک سوره قرآن را تشـکیل میدهـد.خـدا در سوره فیل میفرمایـد: «ما قوم فیل را مانند برگ جویده شده نـابود سـاختیم داسـتان آن به هنگـام خود ذکر میشود. نه تنهـا عرب حجـاز در طول تاریـخ مورد هجوم و اسـتثمار کشورگشایـان و امپراتوران عصـر واقع نشـده است، بلکه اصولا عرب چه در یمن و چه در حجاز، و عراق و شام و فلسـطین همیشه آزاد زیسـته اند، و آداب و رسوم خاص خود را حفظ کرده و هرگز باجگـذار نبوده انـد. فقط یمن مورد توجه رومیان واقع شـد و بعدهم مدتی دیگر حبشـی ها به آنجا لشـکر کشیدند، و به موازات ظهور اسلام جزو متصرفات ایران ساسانی بود و نماینده اي از ایران در آنجا به سر میبرد. تـازه ایـن حـوادث هم مربـوط به شـهر «صـنعا» پـایتخت معروف یمن و چنـد شـهر سـاحلی آن بـود و سـایر نقـاط یمن و عرب نشـین آنجا که کوهسـتانی است تقریبا از این پیشامدها محفوظ مانده بود. گوسـتاولوبون مورخ محقق فرانسوي میگوید: اسـکندر مقدونی در صدد حمله به مناطق عرب نشـین شام و فلسطین بود که از دنیا رفت. پس از وي متصـرفاتش میان سـردارانش تقسـیم شد. آنتیگون یکی از سـرداران وي پسر خود دمتریوس DEMETRIUS را به جنگ عرب شام و فلسـطین مامور ساخت. دیودور می نویسد: «وقتی دمتریوس وارد پترا (از شهرهاي فلسطین) شد، اعراب به او چنین گفتند: اي دمتریوس پادشاه! چرا با ما جنگ میکنی؟ ما در ریگسـتانی به سـر میبریم که فاقد کلیه وسایل زندگی و محروم از تمام نعماتی است که اهالی شـهرها و قصبات از آن متمتع و بهره مندند. ما سکونت در یکچنین صحراي خشک را بدین جهت اختیار نموده ایم که نمیخواهیم بنده؟کسـی باشیم. بنا بر این تحف و هدایائی را که تقدیم مینمائیم از ما قبول نموده، لشکریان خود را از اینجا کوچ داده، مراجعت کن و بـدانکه نبطی از حال به بعد دوست صـمیمی تو خواهد بود، و اگر میخواهی که این محاصـره را ادامه دهی، صریحـا به تو میگوئیم طولی نخواهـد کشـید که دچـار هزاران مشـکلات و مصـائب خواهی شـد، و هیـچوقت هم نمیتوانی مـا رامجبور سازي معیشتی را که از طفولیت به آن مانوس و عادي شده ایم تغییر دهیم، و اگر بالفرض از میان ما اشخاصـی را بتوانی اسـیر کنی و با خود ببري، آنها غلامانی خواهند بود بداندیش و هیچوقت هم نمیتوانند طرز زندگی خود را از دست داده رویه دیگر را اختیارکنند». «دمتریوس این پیغام صـلح را مغتنم شـمرده هدایا را قبول نمود و یک چنین جننگی را که میدانست مشـکلات آن زیاد است، خاتمه داده و برگشت (تمدن اسلام ترجمه فارسی-ص93)

1398-08-04
نوشته شده توسط عباس رجائی